تکنولوژی و صنعت WLAN به اوایل دههی ۸۰ میلادی باز میگردد. مانند هر تکنولوژی دیگری، پیشرفت شبکههای محلی بیسیم به کندی صورت میپذیرفت. با ارایهی استاندارد IEEE 802.11b، که پهنای باند نسبتاً بالایی را برای شبکههای محلی امکانپذیر میساخت، استفاده از این تکنولوژی وسعت بیشتری یافت. در حال حاضر، مقصود از WLAN تمامی پروتکلها و استانداردهای خانوادهی IEEE 802.11 است.
اولین شبکهی محلی بیسیم تجاری توسط Motorola پیادهسازی شد. این شبکه، به عنوان یک نمونه از این شبکهها، هزینهیی بالا و پهنای باندی پایین را تحمیل میکرد که ابداً مقرون بهصرفه نبود. از همان زمان به بعد، در اوایل دههی ۹۰ میلادی، پروژهی استاندارد 802.11 در IEEE شروع شد. پس از نزدیک به ۹ سال کار، در سال ۱۹۹۹ استانداردهای 802.11a و 802.11b توسط IEEE نهایی شده و تولید محصولات بسیاری بر پایهی این استانداردها آغاز شد. نوع a، با استفاده از فرکانس حامل 5GHz، پهنای باندی تا 54Mbps را فراهم میکند. در حالیکه نوع b با استفاده از فرکانس حامل 2.4GHz، تا 11Mbps پهنای باند را پشتیبانی میکند. با این وجود تعداد کانالهای قابل استفاده در نوع b در مقایسه با نوع a، بیشتر است. تعداد این کانالها، با توجه به کشور مورد نظر، تفاوت میکند. در حالت معمول، مقصود از WLAN استاندارد 802.11b است.
استاندارد دیگری نیز بهتازهگی توسط IEEE معرفی شده است که به 802.11g شناخته میشود. این استاندارد بر اساس فرکانس حامل 2.4GHz عمل میکند ولی با استفاده از روشهای نوینی میتواند پهنای باند قابل استفاده را تا 54Mbps بالا ببرد. تولید محصولات بر اساس این استاندارد، که مدت زیادی از نهاییشدن و معرفی آن نمیگذرد، بیش از یکسال است که آغاز شده و با توجه سازگاری آن با استاندارد 802.11b، استفاده از آن در شبکههای بیسیم آرام آرام در حال گسترش است.
استاندارد 802.11b به تجهیزات اجازه میدهد که به دو روش ارتباط در شبکه برقرار شود. این دو روش عبارتاند از برقراری ارتباط به صورت نقطه به نقطه ?همانگونه در شبکههای Ad hoc بهکار میرود- و اتصال به شبکه از طریق نقاط تماس یا دسترسی (AP=Access Point).
در یک تقسیم بندی کلی میتوان دو همبندی (توپولوژی) را برای شبکههای محلی بیسیم در نظر گرفت. سـادهترین همبندی، فیالبداهه (Ad Hoc) و براساس فرهنگ واژگان استاندارد 802.11، IBSS است. در این همبندی ایستگاهها از طریق رسانه بیسیم به صورت نظیر به نظیر با یکدیگر در ارتباط هستند و برای تبادل داده (تبادل پیام) از تجهیزات یا ایستگاه واسطی استفاده نمیکنند. واضح است که در این همبندی به سبب محدودیتهای فاصله هر ایستگاهی ضرورتاً نمیتواند با تمام ایستگاههای دیگر در تماس باشد. به این ترتیب شرط اتصال مستقیم در همبندی IBSS آن است که ایستگاهها در محدوده عملیاتی بیسیم یا همان بُرد شبکه بیسیم قرار داشته باشند.
همبندی دیگر زیرساختار است. در این همبندی عنصر خاصی موسوم به نقطه دسترسی وجود دارد.
نقطه دسترسی ایستگاههای موجود در یک مجموعه سرویس را به سیستم توزیع متصل میکند. در این هم بندی تمام ایستگاهها با نقطه دسترسی تماس میگیرند و اتصال مستقیم بین ایستگاهها وجود ندارد در واقع نقطه دسترسی وظیفه دارد فریمها (قابهای داده) را بین ایستگاهها توزیع و پخش کند.
در این هم بندی سیستم توزیع، رسانهای است که از طریق آن نقطه دسترسی (AP) با سایر نقاط دسترسی در تماس است و از طریق آن میتواند فریمها را به سایر ایستگاهها ارسال نماید. از سوی دیگر میتواند بستهها را در اختیار ایستگاههای متصل به شبکه سیمی نیز قراردهد. در استاندارد 802.11 توصیف ویژهای برای سیستم توزیع ارائه نشده است، لذا محدودیتی برای پیاده سازی سیستم توزیع وجود ندارد، در واقع این استاندارد تنها خدماتی را معین میکند که سیستم توزیع میبایست ارائه نماید. بنابراین سیستم توزیع میتواند یک شبکه 802.3 معمولی و یا دستگاه خاصی باشد که سرویس توزیع مورد نظر را فراهم میکند.
استاندارد 802.11 با استفاده از همبندی خاصی محدوده عملیاتی شبکه را گسترش میدهد. این همبندی به شکل مجموعه سرویس گسترش یافته (ESS) بر پا میشود. در این روش یک مجموعه گسترده و متشکل از چندین BSS یا مجموعه سرویس پایه از طریق نقاط دسترسی با یکدیگر در تماس هستند و به این ترتیب ترافیک داده بین مجموعههای سرویس پایه مبادله شده و انتقال پیامها شکل میگیرد. در این همبندی ایستگاهها میتوانند در محدوده عملیاتی بزرگتری گردش نمایند. ارتباط بین نقاط دسترسی از طریق سیستم توزیع فراهم میشود. در واقع سیستم توزیع ستون فقرات شبکههای محلی بیسیم است و میتواند با استفاده از فنّاوری بیسیم یا شبکههای سیمی شکل گیرد. سیستم توزیع در هر نقطه دسترسی به عنوان یک لایه عملیاتی ساده است که وظیفه آن تعیین گیرنده پیام و انتقال فریم به مقصدش میباشد. نکته قابل توجه در این همبندی آن است که تجهیزات شبکه خارج از حوزه ESS تمام ایستگاههای سیـّار داخل ESS را صرفنظر از پویایی و تحرکشان به صورت یک شبکه منفرد در سطح لایه MAC تلقی میکنند. به این ترتیب پروتکلهای رایج شبکههای کامپیوتری کوچکترین تأثیری از سیـّار بودن ایستگاهها و رسانه بیسیم نمیپذیرند.
معماری معمول در شبکههای محلی بیسیم بر مبنای استفاده از AP است. با نصب یک AP، عملاً مرزهای یک سلول مشخص میشود و با روشهایی میتوان یک سختافزار مجهز به امکان ارتباط بر اساس استاندارد 802.11b را میان سلولهای مختلف حرکت داد. گسترهیی که یک AP پوشش میدهد را BSS-Basic Service Set مینامند. مجموعهی تمامی سلولهای یک ساختار کلی شبکه، که ترکیبی از BSSهای شبکه است، را ESS-Extended Service Set مینامند. با استفاده از ESS میتوان گسترهی وسیعتری را تحت پوشش شبکهی محلی بیسیم درآورد.
در سمت هریک از سختافزارها که معمولاً مخدوم هستند، کارت شبکهیی مجهز به یک مودم بیسیم قرار دارد که با AP ارتباط را برقرار میکند. AP علاوه بر ارتباط با چند کارت شبکهی بیسیم، به بستر پرسرعتتر شبکهی سیمی مجموعه نیز متصل است و از این طریق ارتباط میان مخدومهای مجهز به کارت شبکهی بیسیم و شبکهی اصلی برقرار میشود.
همانگونه که گفته شد، اغلب شبکههای محلی بیسیم بر اساس ساختار فوق، که به نوع Infrastructure نیز موسوم است، پیادهسازی میشوند. با این وجود نوع دیگری از شبکههای محلی بیسیم نیز وجود دارند که از همان منطق نقطهبهنقطه استفاده میکنند. در این شبکهها که عموماً Ad hoc نامیده میشوند یک نقطهی مرکزی برای دسترسی وجود ندارد و سختافزارهای همراه ? مانند کامپیوترهای کیفی و جیبی یا گوشیهای موبایل ? با ورود به محدودهی تحت پوشش این شبکه، به دیگر تجهیزات مشابه متصل میگردند. این شبکهها به بستر شبکهی سیمی متصل نیستند و به همین منظور IBSS (Independent Basic Service Set) نیز خواند میشوند.
شبکههای Ad hoc از سویی مشابه شبکههای محلی درون دفتر کار هستند که در آنها نیازی به تعریف و پیکربندی یک سیستم رایانهیی به عنوان خادم وجود ندارد. در این صورت تمامی تجهیزات متصل به این شبکه میتوانند پروندههای مورد نظر خود را با دیگر گرهها به اشتراک بگذارند.
به منظور حفظ سازگاری و توانایی تطابق و همکاری با سایر استانداردها، لایه دسترسی به رسانه (MAC) در استاندارد 802.11 میبایست از دید لایههای بالاتر مشابه یک شبکه محلی مبتنی بر استاندارد 802 عمل کند. بدین خاطر لایه MAC در این استاندارد مجبور است که سیـّاربودن ایستگاههای کاری را به گونهای شفاف پوشش دهد که از دید لایههای بالاتر استاندارد این سیـّاربودن احساس نشود. این نکته سبب میشود که لایهMAC در این استاندارد وظایفی را بر عهده بگیرد که معمولاً توسط لایههای بالاتر شبکه انجام میشوند. در واقع این استاندارد لایههای فیزیکی و پیوند داده جدیدی به مدل مرجع OSI اضافه میکند و به طور مشخص لایه فیزیکی جدید از فرکانسهای رادیویی به عنوان رسانهانتقال بهره میبرد. شکل2-5، جایگاه این دو لایه در مدل مرجع OSI را در کنار سایر پروتکلهای شبکه سازی نشان میدهد.